- یکشنبه, 3 ژانویه 2016
- خبرنگار
- بدون دیدگاه
- اخبار انار , اخبار پیشخوان , اسلاید , جدیدترین خبرها , یادداشت
- 43359
خلاصه آنکه آن شیخ شوخ پس از ورود به مجلس چنان آب کارون در این بیابان راند که تا سالها به جای پسته مردم جلبک دریایی صید میکردند و عروس دریایی و ماهی اوزون بورون…
به گزارش انارما ، اولین بخش از طنز سیاسی “تاریخ تبری” به قلم ابوالکلام دربند اناری در آستانه انتخابات اسفند ۹۴منتشر شد.
بعد از حمد خدای عز و جل- و نبی خاتم مرسل- وعلی و اولادهم تا ابد ز ازل-که هر که در طریق ایشان بود همه نور است حاصـّل- و غیر طریق او روندگانند سافلین اسفل- و همه عمر خویش کرده اند زایل- و خدای را به حضرت مرسل که بند محبت ما ز ایشان مگسل.
اندر احوالات آن شیخ شایخ اکبر، آن پری چهره ی همایون فر، او که در سلوک از همه سر، همه عمر ذاکر است و مستغفر ، نزاده چون اویی به گیتی مادر، آن صاحب صبر والبصر؛ همگان را پناه و مفر ، آن سپهر سیاست را مفخر ، آن فریدون فریبا منظر، مرید اوست همه کهتر و مهتر، وفلک ز بهر او چاکر ، آن یگانه خلقتِ داور ، که عنان از کف ما برده است در، وهزاران صفات دیگر، که زبان ز وصف او قاصر؛ ودر یک کلام…گوگوری…مامانی…جیگر
بر منبر وعظ جلوس کردی و مریدان گرد شمع او چون پروانه بگشتی و از حضور وی تلمذ کردی و از فیوضات وی بهره ها بردی و هرگاه سوالی در ذهنشان پدیدار گشتی بی پرده پرسیدی و شیخنا علیه السلام هم نه از کثرت سوال رنجیدی و نه از اطاله ی کلام.
در همین اثنا شیخنا علیه السلام سری چرخانید و به گوشه ی مجلس مریدی را دید که سر به زیر انداخته و در بحر مکاشفت مستغرق گشته چنان که گویی پای بر زمین بند نیست و در سیر و سلوکی بی حد غوطه ور گشته….
آن وجود والا ؛ آن فی ملکوت اعلی؛ آن که علیه السلام است شیخنا؛ در کار آن مرید کنجکاوی کردی و سبب آن تفکر بی حصر را زان مرید پرسیدی که مرید در پاسخ گفت…
یاشیخ ؛ اعتراض حضار (۱))
اشارت شیخ به سکوت مریدان…ادامه ی سخن مرید…
چند صباحی است که فصل انتخابات نزدیک گشته و مرا سخت بدین فکر وا داشته که معیار حق و باطل در این وانفسا چگونه یابم و بار خویش از این مهلکه ی خانمان برانداز بیرون کشم
و چگونه سره از ناسره باز شناسم و بر وعده های کدامین طالب مجلسین دل بندم که پشیمانی نزاید …
شیخ درنگی کرد و با اشارتی مریدان را هم به درنگ واداشت و پس زبان گشود و زبان گشودنی….
یاد دارم در همین خانقاه (۲) روزی شیخی شوخ برمنبر فراز آمد و وعده ای داد برای رای آوردن که عاقلان را خنده افتاد و سفیهان را حیرت از آن وعده ای که داد و از آن مزاحی که کرد…
شیخ شوخی گفت آب کارون آوردی در این بیابان و آنچنان ول کردی که اسب علی تا به زیر شکم در آب فرو رفتی و در باتلاق ماندی….
عرض شیخ به این نقطه چون رسید مریدی که در گوشه ی مجلس سربه زیر انداخته بود و انگشت اشاره تا میانه ی بند سوم در دماغ کرده بودی و در جهت ساعتگرد میچرخاندی به ناگاه دست بیرون کشید و برپیراهن مالید و مشت گره کرد و سه بار گفتی(مرگ بر بووووووب)(مرگ بر بووووووب)(مرگ بر بووووووب)(۳)
مریدان همه انتظار عکس العمل شیخ بودندی تا دم نوحه را گرفته شعار دادندی که شیخ دست باکفایت خویش بالا برد و همگان را به سکوت فراخواند و لبخند خویش از آب شدن قند در دل به زحمت جمع کرد و رو به آن مرید شعار دهنده فرمود: آقایان توجه فرمایند چون پخش مستقیم است از به کار بردن شعارهای انقلابی و تنش زا پرهیز شود(۴)
و ادامه داد…
خلاصه آنکه آن شیخ شوخ پس از ورود به مجلس چنان آب کارون در این بیابان راند که تا سالها به جای پسته مردم جلبک دریایی صید میکردند و عروس دریایی و ماهی اوزون بورون
سپس شیخ دست بالا گرفت و گفت به هوش باشید که آن شیخ امسال نیز به میدان آمده و این بار قصد دارد آب خلیج فارس را در این بیابان رها کند و همگی به فکر قایق موتوری باشید…
باز آن مرید که تنها کسی بود که طعنه ی شیخ را گرفته بود از جا جست و سه بار رساتر از قبل فریاد کشید(مرگ بر بوووووب)(مرگ بر بوووووب)(مرگ بر بوووووب)
شیخنا علیه السلام درنگی کرد و بر ریش دستی کشید و فرمود: هویج
مریدی از گوشه ای برخاست و شیخ را پرسید که یا شیخ اجل علیک الرحمه: انسان را چه میشود که به این سفاهت می افتد و این اباطیل میراند
شیخ دستی بر ریش کشید وگفت: پیری عزیز دل؛پیری
پیری چون با جاه طلبی درآمیزد مشاعر را تباه سازد وبندگان را درچشم انسان سفیه جلوه دهاد و این شود که انسان هرگونه اباطیلی بر زبان براند بی آنکه بفهمد چه میگوید و قضاوت مردمان درباره اش چه باشد
سپس روبه مریدان گفت: شیطان ۶هزار سال بندگی باری تعالی کردی ولی به کبر تمام آن ۶هزار را سوزاندی…سوزاندی به اندک اشتباهی…
یک نقطه بیش نیست فرق رحیم و رجیم….از نقطه ای بترس که شیطانیت کنند(۵)
سخن بدین جا که رسید شیخ فرمود شعر سنگین است اندکی تنفس کنید
ناگاه همان مرید برجست و شعار داد مرگ بر…..
و شیخ فرمود: شولی
و مریدان همه از شوق چون گربه از طاق نصرت جلوی خانقاه آویزان گشتند…. .
به قلم ابوالکلام دربند اناری/
پانوشت:
۱- اعتراض به استفاده نکردن پسوند (علیه السلام) پس از نام شیخ
۲-با تطبیق کتب خطی با موقعیت فعلی انار ،آن خانقاه حوالی مسجد صاحب الزمان فعلی میباشد
۳-اتاق فرمان بدلیل جلوگیری تقریب اذهان به سمت شخص خاص بوق زد
۴-طبق نقل ضعیف از جمله در کتاب (احوال الاشیاخ- یحیی ابن احمد ابن جنبل جوفی) و(بازنده- شیخ مرتضی خادم الشریعه)در این لحظه شیخ به مریدان فرمودند که قصبه ی «ایران» در میانه ی باغ آقایان واقع شده هوس کردین قصبه بر سرتان خراب شود؟
۵-فاضل نظری
انتهای پیام/
خدایا چه کسانی دیگر می خواستند به انار اب بیاورند وما اناریهای خیلی ساده به چه کسانی رای مید هیم واقعا یا بیکار هستیم یا هیچی سرمان نمی شود