- پنجشنبه, 12 دسامبر 2013
- خبرنگار
- بدون دیدگاه
- اجتماعی , جدیدترین خبرها
- 6292
فرش قرمز رسانه جناب ملکه پیش پای مرتدی که هفت کفن پوسانده/ بجای «شیرین» بگوییم «شلب» چون شیرینی زیر دندانمان این صدا را میدهد!
رسانه ملکه انگلیس به مناسبت شصت و چهارمین سالروز ترور احمد کسروی پرونده ویژهای منتشر کرده و تلاش نموده است از وی چهرهای محقق، پیشرو و آزاده بسازد.
به گزارش انارما، احمد کسروی یکی از روشنفکران دوره مشروطه و پهلوی بود که رفتارهای خارج از قاعده و ضدیت عجیب و غریبش با دین باعث شد حکم ارتدادش از سوی مراجع صادر شده و نهایتاْ توسط گروه فدائیان اسلام به رهبری شهید نواب صفوی ترور انقلابی شود.
حال بعد از شصت و چهار سال رسانهای که وابستگیاش به نظام سلطنتی انگلستان مشهور است تلاش کرده تا با انتشار پروندهای ظاهراً بیطرفانه، چهره منفور این خادم نظام سلطنتی پهلوی را کمی اصلاح کند. بیبیسی فارسی در این پرونده احمد کسروی را چهرهای مبارز، آزاداندیش، زبان شناس، محقق و… نشان داده است حال آنکه به گواهي تاریخ معدود تلاشهای قابل قبول وی هم بعلت اقدامات نابهنجار و افراطیاش در طول عمر از درجه اعتبار ساقط شده است.
احمد کسروی که در سال 1269 شمسی در تبریز متولد شده بود زندگی پر فراز و نشیبی را پشت سر گذاشت. او ابتدا به کسوت روحانیت درآمد و پیشنماز شد و منبر رفت. بعد کمکم دچار تغییر در اعتقادات شد و نه تنها لباس روحانیت را از تن درآورد که به ضدیت با اسلام مشهور شد.
كسروي در دوران جواني و در لباس روحانيت
اقدامات نامتعارف کسروی تا جایی پیش رفت که حتی اعتبار چند کتابی که در حوزه تاریخ نگاشته بود نیز مورد تردید قرار گرفت اگرچه هنوز برخی از کتابهای وی بعنوان یکی از مراجع مطالعه تاریخ مشروطه مورد توجه قرار میگیرد.
کسی که خیلیها دوست دارند از او چهرهای زبانشناس ترسیم کنند، در حوزه زبان فارسی اهتمام عجیبی به پیرایش این زبان از کلمات عربی داشت و اصطلاحاً بر «سره نویسی» تاکید میکرد. اما این فعالیت او هم دچار افراط شد تا جایی که حتی اعتقاد داشت باید الفبای لاتین جایگزین الفبای فارسی شود!
او که خود روزگاری لباس روحانیت در تن داشت و بعنوان مبلغ تشیع به منبر میرفت، کارش به ضدیت با اسلام و تشیع کشید و با نوشتن چندین عنوان کتاب پا را از دایره نقد و منطق بیرون گذاشت و به فحاشی و توهین به ذوات مقدسه معصومین روی آورد. او صداقت و قطعیت قرآن را زیر سوال برد و وحی را خیالی دانست و وجود مقدس امام زمان علیه اسلام را انکار کرد.
نوشتهها و گفتههای کسروی نه تنها با اعتقادات حقه مردم ایران در تناقض و تضاد بود، بلکه در میان خود آن نوشتهها نیز موارد تناقض زیادی به چشم میآمد. برای مثال وی درباره امامت در جایی گفته بود: «براي هر پيغمبر صاحب شريعت و كتابي لازم است كه جانشيناني براي خود تعيين نمايد كه پس از وفات به ترويج و نشر و اجراي احكام پرداخته و شريعت و كتابش را از تغيير و تحريف نگاه دارد و اختلافاتي كه در ميان امت آن پيغمبر روي ميدهد رفع نمايد. جانشين پيغمبر را امام)نامند.» اما در جایی دیگر مینویسد: «اما درباره امامان نخست بايد پرسيد پس از پيغمبر چه نيازي به آنانبوده؟ مگر پيغمبر كار خود را نا انجام گذارده بود كه اينان به انجام برسانند.»
از این دست تناقضات توجیه ناپذیر در افکار و نوشته جات کسروی به وفور دیده میشود تا جایی که صحت فکری و روانی وی را دچار تردید مینماید.
اما کسروی تنها علم مبارزه با دین اسلام و زبان فارسی برنداشته بود. او با بزرگان ادبیات فارسی چون حافظ، سعدی، سنایی و… نیز سر ستیز داشت. كسروي نوشته «حافظ ياوه گوئي بوده گاهي نيز چرند گفته است» و درجاي ديگر نوشته «شعرهائي كه از سعدي و حافظ و خيام و مولوي و ماننداينها بازمانده بيكباره بايد نابود شوند و بايد همه را به آتش كشيد» و نيزجاي ديگر حافظ را خرافاتي و مفتخوار و جبري و ميخوار معرفي كردهاست.
كسروي در پايان هر كتاب چند صفحه را به ذكر لغات ابداعي خود و معاني آنها اختصاص ميداد که بعنوان نمونه میتوان به این چند لغت اشاره کرد: “شلب: شيرين”، “فهلش: شغل”، “زياد دادن: قول دادن”، “بزنده: مجرم”، “خواهيدن: اجتماع”، “شعرسا: محسوس”، “چاپاك: مطبوعات”، “پافه: اجازه” و “فرهيدن: وحی”
در همین زمینه خواندن این بخش کوتاه از مقالهای که در نقد کسروی در سال 1344 و در مجله خوشه منتشر شده است به تنهایی گویای حال و احوال این فرد است:
«ميدانيد كه كسروي دچار ماليخولياي فارسي نويسي شده بود و كارزبان او كمكم بجائي كشيده شده بود كه زبانش بكلي يك زبان بيگانهمينمود و خواننده فارسي زبان از فهم معني بسياري از كلمات مورداستعمال وي ناتوان بود. او كه با فرهنگ و ادب گذشته ايراني مخالف بود بدين وسيله ميخواست زباني بيافريند كه با زبان مولانا و سنائي و عطار وحافظ فرق داشته باشد. و بهمين جهت حتي از جعل كلمه هم مضايقه نميكرد.
يك روز عصر درخانه كسروي نشسته بودم صحبت از كلمه شيريني شد. كسروي گفت: شيرين آنچنان چيزي است كه با شير ساخته شده باشد و براي اداي مفهومفعلي خودِ شيرين، راست و روا نيست و در فرهنگهاي فارسي هم كلمهاينيست. پس بهتر است خودمان كلمهاي بسازيم آنگاه گفت: چون موقعخوردن شيريني صدائي شبيه سين و شين از دهان خارج ميشود خوبستبجاي شيريني بگوئيم شلب بر وزن قلب!»
مشکلات شخصیتی کسروی تا بدانجا کشیده شد که با تعیین یک روز خاص در سال از پیروانش میخواست کتابهای این مفاخر ادبی و کتب ادعیه مانند مفاتیح الجنان را جمع آوری کرده و به آتش بکشند. البته کار کسروی به اینجا ختم نشد و کمکم در لفافه خود ادعای پیامبری کرد و مدعی راهنمایی بشر گردید و آیین تازهای بنام «پاک دینی» را بنا نهاد.
كسروي حتي براي آيين خود پرچم هم طراحي كرده بود كه نمونهاي از آن را در پشت وي در تصوير فوق ميبينيد
جالب آنکه اگرچه تلاشهای کسروی با مخالفت مردم ایران روبرو میشد و هر از گاهی اقدامتی توسط مردم علیه او و طرفدارانش صورت میگرفت (برايمثال در 24 بهمن 1322 در تبريز مردم به كانون آزادگان حمله كرده كتابهايكسروي را سوزانيدند كانون را غارت و ويران كردند و دو تن را مضروبساختند در مراغه و مياندوآب و اهواز نيز اين اعمال تكرار گرديد.) اما از طرف حکومت پهلوی برخوردی با وی صورت نگرفته و حتی از وی حمایت هم انجام میشد. كسروي نه تنها كتاب «قانون دادگري» را به رضا خان تقديم كرد كه پس از سقوط ديكتاتوري رضاخاني وكيل مدافع پزشك احمدي و سرپاس مختاري شد.
بعد از وقوع واقعه سوم شهريور 1320 كه سه دولت قوي به ايران رويآوردند تمامي جرايد و روزنامهها بالاتفاق از دربار و دوران اختناق رضا خانيانتقادات شديد نمودند كسروي در روزنامه پرچم عكس رضا خان را درصفحه اول گراور كرده و در هر شماره مبسوطتر از ديگر نوشتههاي خود درتمجيد و توصيف رضاخان نوشته و انتشار ميداد.
در دوره محمدرضا پهلوی هم حمایت دستگاه از وی ادامه داشت تا جایی که یکبار به دربار دعوت شده و مورد تقدیر رسمی شاه قرار گرفت و بعنوان خواسته خود از شاه، از او درخواست کرد که حامی او و اقداماتش باشد که مورد موافقت محمدرضا پهلوی قرار گرفت.
نهایتا در تاریخ ۲۰ اسفند ۱۳۲۴ و در سن ۵۷ سالگی ترور انقلابی احمد کسروی توسط گروه فدائیان اسلام انجام شد و پرونده اقدامات عجیب و غریب او پایان یافت.
با این توصیفات میتوان به رسانه ملکه روباه پیر حق داد که بعد از قریب شش دهه آستین بالا زده به تطهیر چهره این شخص بپردازد. حال آنکه احمد کسروی یکی از بیآبروترین رجال تاریخی در ایران است که اقدامات ضد دینی او نه تنها او را منفور مردم متدین ایران کرده است، بلکه کارهای خلاف عقل و منطقش او را نزد اهالی علم هم از وجاهت انداخته است.
منبع:رجا