خاطره ای از شهیدحسین پورگل به روایت یکی از همرزمانش

حاج علی جلالی یکی از رزمندگان اناری دفاع مقدس خاطره ای از آخرین لحظات خداحافظی شهیدحسین پورگل اناری نقل‌ کرده که انارما به مناسبت سالروز شهادت آن شهید بزرگوار آن را بازنشر میکند.

روز قبل از شهادت حسین پور گل اورا در سه راه خرمشهر (ایستگاه صلواتی امیدیه) دیدم که او روی یک خودروی ریو ارتشی نشسته بود وقتی من را دید به نزدیکم آمد و احوال پرسی گرمی کردیم. چنددقیقه ای باهم صحبت کردیم که فرمانده آنها آمد و‌دستور‌داد تا زودتر نیروهایش سوار خودرو ها شوند و حرکت کنند.
در لحظات خداحافظی حسین اما به یکباره بغض گلویش را گرفت و من را بغل کرد و گفت: من دیگر برنمیگردم. به انار برو و سلام من را به خانواده برسان و بهشان بگو حسین دیگر زنده برنمیگردد ،من قدری از صحبت های آن روز حسین تعجب کردم و هنگام رفتنش تا آن جایی که در جاده همدیگر را میدیم برای هم دست تکان دادیم اما بعدا متوجه شدم حسین فردای آن روز در عملیات خیبر به شهادت رسیده است.

روح آن شهید بزرگوار‌ و همه شهدای دفاع مقدس شاد و یادشان گرامی