پنج شنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳ | Thursday 25 April 2024

دخترک نشست. خرده شیشه رفته بود توی پای راستش. دمپایی کهنه ش دیگه به قدری نازک شده بود که …

اپیزود اول:
دخترک نشست. خرده شیشه رفته بود توی پای راستش. دمپایی کهنه ش دیگه به قدری نازک شده بود که خرده شیشه ازش رد میشد. نشست روی زمین و خرده شیشه رو کشید بیرون و یه آه جانسوز کشید. خون پاشید کف پیاده رو .
یه پیرزن که از اونجا رد میشد یه دستمال بهش داد تا باهاش جلوی خون رو بگیره.
بلند شد و لنگ لنگان راهشو کشید و رفت. به اولین عابری که رسید طبق معمول شروع کرد به التماس کردن که فقط یه فال ازش بخره.
عابر هم مثل خیلیها پونصد تومن بهش داد و گفت فال نمیخواد. پول رو بهش پس داد و گفت گدا نیست.
راهشو کشید و رد پای خونیش روی کف پیاده رو به چشم میخورد….
اپیزود دوم :
تازه این مغازه باز شده بود. بهترین مغازه ی این پاساژه. جای پاساژم که دیگه نگو ونپرس. بهترین نقطه ی شهر.
از ماشین پیاده شد و وارد مغازه شد. از ظاهر مغازه پیدا بود که همونیه که میخواد. خیلی نیاز به گشتن نبود. قیمتها روی اجناس بود. دست گذاشت روی ویترین و اشاره کرد که اینو میخواد.
فقط قشنگ کادوش بگیر. قیمتش هشت ونیم میلیون…
ولنتاین بود…
اپیزود سوم:
صداشو برده بود بالا. این مملکت دیگه جای موندن نیست. مملکت صاحب نداره. بعدشم گاز ماشینشو کشید و رفت. پورشه سوار بود.
پیرمرد اشک گوشه ی چشمش جمع شده بود. بساط دست فروشیشو جمع کرد که بره. غروب شده بود.
دو تا از بچه هاشو جزایر مجنون جا گذاشته بود.
پورشه سوار هم رفت که بره جزایر قناری….

وَ ما لَکُمْ لا تُقاتِلُونَ فِى سَبِیلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْیه الظَّالِمِ أَهْلُها وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ نَصِیراً

نگارنده : م . اناری- انارما

انتهای متن/

 

آخرین اخبار

تبلیغات

تاریخچه

تصویر برگزیده

جشن بزرگ دختران روزه اولی در انار

به گزارش ” انارما ” ؛ عصر دیروز ۱۹فروردین ماه جشن شکرانه دختران روزه اولی همراه با برنامه های شاد و متنوع در مهدیه امامزاده محمدصالح(ع) انار با حضور جمعی از مسئولین و معلمان برگزار شد. این ...

یادداشت های خصوصی