- سهشنبه, 13 می 2014
- خبرنگار
- بدون دیدگاه
- اخبار انار , جدیدترین خبرها
- 14887
فصل دوم خاطرات محمد قنادزاده که شامل دو خاطره کوتاه از دوران پیش از انقلاب و دانشجویی است منتشر شد.
لازم بذکر است که هر هفته بخشی…
به گزارش انارما،فصل دوم خاطرات محمد قنادزاده که شامل دو خاطره کوتاه از دوران پیش از انقلاب و دانشجویی است منتشر شد.
لازم بذکر است که هر هفته بخشی از خاطرات این معلم گرانقدر در سایت انارما منشر میشود.فصل دوم خاطرات را از زبان آقای قنادزاده در ادامه بخوانید.
محمد قناد زاده از استقبال مخاطبان از فصل اول تشکر کرد و گفت:امیدواریم قسمت دوم نیز مورد رضایت شما مخاطبان گرامی قرار گیرد.
خاطره اول:عشق به وطن و زادگاه
قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در تهران مدارس غیرانتفاعی و خصوصی تدریس میکردم و شخصی کارخانه دار و بی سواد بود که برای فرزندان این شخص ریاضی،فیزیک،قرآن و سایر کتب درسی را تدریس میکردم تا اینکه انقلاب اسلامی ابران پیروز شد و من برای خداحافظی و اینکه بگویمپ من دیگر نمیتوانم به بچه هایت تدریس کنم به خانه آن شخص رفتم که او گفت:تا وقتی من فرزند مدرسه ای داشته باشم شما باید بیایید هر اندازه که پول لازم داشته باشید من در اختیار شما قرار میدهم .
اما من گفتم که میخواهم به شهرم بروم و او را بالاخره توانستم قانع کنم که برگردم و همچنین اطرافیان و فامیل هنگامیکه تصمیم مرا برای رفتن به انار دیدند به من گوشزد کردند که بدلیل شرایط نامساعد افتصادی ام ضرر میکنم که آن کار را رها و به انار برمیگردم اما من در پاسخ گفتم:در تهران اگر کلاسی معلم نداشت دانشجویان هستند که تدریس کنند اما در انار که تازه دبیرستان سیکل دوم برپا شده،اگر کلاسی دبیر نداشته باشد کسی نیست دریس کند و من به انار آمدم و فیزیک و ریاضی را در شهر خودم تدریس کردم و اکنون از این موضوع راضی هستم.
خاطره دوم:لطف خداوند متعال
موارد بسیار مشابهی در زندگی من اتفاق افتاده است که از خطر مرگ حتمی نجات یافته ام.دستگیری در مبارزات دانشجویی سال1352 دانشگاه جندی شاپور از مهم ترین آنها بود.
روز قبل از اینکه گارد دانشجویی مرا دستگیر کند و به زندان ساواک تحویل دهد ،تمامی کتاب های سیاسی خود را که ممنوع بود همه را جمع کردم و داخل یک کارتون ریخته و در زیر راه پله یک صاحب خانه قرار دادم و روز بعد که مامورین ساواک آمده بودند علیرغم یک تفتیش کامل در منزل ، چیز جدیدی را نتوانستند بدست آورند که اگر غیر از این بو د به این سادگی ها نمیتوانستم از بند ساواک و شکنجه های آنان درامان بمانم.
خداوند یار و نگهدار این معلم گرانقدر و استاد عزیز باشد انشائ الله