پنج شنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۳ | Thursday 2 May 2024

درخانه چندین لحاف و پتو را روی هم چیدند و من را در زیر آن پنهان کردند تا اگر ساواک برای شناسایی حاضرین قیام ۱۸آذرآمد من را شناسایی…

خاطرات محمد عسکری از تیر خوردن در هشتم محرم

انارما : محمد عسکری یکی از جانبازان انقلاب اسلامی شهر انار که در واقعه هشتم محرم سال ۵۷ بر اثر اصابت گلوله  زخمی شد:

محمد عسکری:  در اولین روزهایی که فعالیت های انقلابی در شهر انار آغاز شده بود بنده به همراه سایر دوستانم با استفاده از الگوهای از پیش طراحی شده شعار مرگ بر شاه و درود بر خمینی و عکس امام خمینی را شب ها بر روی دیوار های شهر با استفاده از  رنگ حک میکردیم.
۱۸آذرماه من و دوستم (شهید اسماعیلی) از آنجایی که وظیفه داشتیم روی دیوار ها دست نوشته حک کنیم با ماشین پبکانی که داشتیم در مسیر از همه ماشین ها جلوزدیم و در حرکت به سمت نوق بودیم که ناگهان به یکباره یک ماشین دیگری که سواری بود ک با بوق زدن از ما عبور کرد و ما در ابتدا قدری هم خوشحال شدیم و پیش خود گفتیم نیروهای ژاندارمری هم همراه انقلابیون به نوف خواهند آمد اما به یکباره در جلوی جمعیت ، ماشین خود را در عرض خیابان متوقف کردند .

نیروهایی ژاندارمری که ۴سرباز و ۲درجه دار بودند به مردم هشدار دادند که برگردند ،اما وفتی دیدند که هشدارهایشان در مردم اثری نداشتند ابتدا معاون پاسگاه تیر هوایی سر داد و بعد از آن به سمت مردم تیراندازی کردند.

در بحبوحه تیراندازی یک تیر به پشت پای راست من اصابت کرد اما از آنجایی که در آن زمان گرم شعار دادن بودیم برخورد تیر به پای خود را احساس نکردم و تنها احساس میکردم در آن شلوغی کسی به پای من لگد زده است.

در این حین من کشان کشان خود را به حاشیه خیابان رساندم و در آن زمان متوجه شدم که کفش هایم پرخون شده و بعد از آن دیدم به پایم تیر برخورد کرده است.

بعد از این حادثه ما را به درمانگاه انار آوردند و از آنجایی که قدری از پدرم میترسیدم که متوجه شود من تیر خوردم پای خود را در زیر تخت پنهان کرده بودم و هنگامی که پدر و مادرم بر بالای سر من آمدند و جویای حال من شدند من گفتم هیچ مشکلی برایم پیش نیامده و اصلا تیر نخوردم و بعد از اینکه پدرم باور کرد که هیچ زخم جدی ندارم رفت و ما شروع کردیم بر در و دیوار درمانگاه نوشتیم “مرگ بر شاه” و “درود بر خمینی” و حتی در آن زمان مسئول خدمات درمانگاه انار پیاپی به من تذکر میداد که با خون خود چیزی بر روی زمین و دیوار های بیمارستان ننویسیم چون او مسئول نظافت بود و پاک کردن دشت نوشته ها بر عهده او بود.

و بعد از آن بدون آنکه تیر را از پای من درآورند پای من را بخیه کردند و به خانه بردند و در آن زمان بود که پدرم متوجه شد من تیر خوردم و شروع کرد بر شاه و خاندان پهلوی ناسزا گفتن که خدا لعنت کند این شاه را که جوانان مردم را به خاک و خون کشید.

درخانه چندین لحاف و پتو را روی هم چیدند و من را در زیر آن پنهان کردند تا اگر ساواک برای شناسایی حاضرین قیام ۱۸آذرآمد من را شناسایی نکند.محمد اسماعیلی و سایر دوستان من و چندنفر دیگر را سوار کردند و ابتدا به رفسنجان و از آنجا به کرمان در بیمارستان کرمان درمان بردند , و بعد از آنکه تیر را از پای راست من درآوردند چند روز بستری بودیم و بعداز آن به انار برگشتیم و با انگیزه مضاعف مجددا فعالیت خود را در به سرانجام رساندن انقلاب اسلامی ایران آغاز کردیم.

دیدگاه کاربران

حسن میرزاهاشمی چهارشنبه 4 فوریه 2015 - 2:53 ب.ظ

سلام و درود به محمد عسکری عزیر
کاش بقیه هم یاد بگیرن چون شما بی ادعا باشن ، ما که تا الان شاید با شما سلام علیک هم داشتیم نمیدونستیم این موضوع رو، مثل خیلی ها نیستید که جار بزنن و همه جا از همه ارگانی طلب دارن و ادعای سهم خواهی کنن،درود بر شیر پاکی که خوردی درود بر شرفت

آخرین اخبار

تبلیغات

تاریخچه

تصویر برگزیده

جشن بزرگ دختران روزه اولی در انار

به گزارش ” انارما ” ؛ عصر دیروز ۱۹فروردین ماه جشن شکرانه دختران روزه اولی همراه با برنامه های شاد و متنوع در مهدیه امامزاده محمدصالح(ع) انار با حضور جمعی از مسئولین و معلمان برگزار شد. این ...

یادداشت های خصوصی