دوشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳ | Monday 29 April 2024

یادواره ۲۴شهید منطقه لطف آباد انار عصر روز سه شنبه با سخنرانی حجت الاسلام رمضانی پور امام جمعه رفسنجان و با نوای کربلایی مجتبی رمضانی برگزار شد .از نکات قابل توجه این مراسم حضور پرشور مردم لطف آباد و روستاهای اطراف در این مراسم با شکوه بود…

۲۰

به گزارش انارما ، یادواره ۲۴شهید منطقه لطف آباد انار عصر روز سه شنبه با سخنرانی حجت الاسلام رمضانی پور امام جمعه رفسنجان و با نوای کربلایی مجتبی رمضانی برگزار شد .

از نکات قابل توجه این مراسم حضور پرشور مردم لطف آباد و روستاهای اطراف در این مراسم با شکوه بود.

۱

۲

۳

۴

۵

۶

۷

۸

۹

۱۰

۱۱

۱۲

۱۳

۱۴

۱۵

۱۶ (۲)

۱۶

۱۷

۱۸

۱۹

۲۰

۲۱ (۲)

۲۱

۲۲

۲۳

۲۴

۲۵

۲۶

۲۷

۲۸

۲۹

۳۰

انتهای پیام/

دیدگاه کاربران

نام و نام خانوادگی چهارشنبه 12 آگوست 2015 - 7:50 ق.ظ

عالی بود

خادم الشهدا چهارشنبه 12 آگوست 2015 - 8:54 ق.ظ

سلام.عجب یادواره شهدای باعظمت و پرشوری بودحضور گسترده مردم و مسئولین عالی بود.محتوای برنامه ها و نظم خوبی هم بر کل مراسم حاکم بود.اجر همه دست اندرکاران با شهدا

قربانی چهارشنبه 12 آگوست 2015 - 3:37 ب.ظ

یادواره شهدای لطف آباد باعظمت و باشکوه برگزار شد تشکر می کنیم از دبیر یادواره وهمه جوانانی که با شوق وعلاقه همکاری کردند.

ناشناس چهارشنبه 12 آگوست 2015 - 6:50 ب.ظ

وخین

مهمان شهدا پنج‌شنبه 13 آگوست 2015 - 3:50 ب.ظ

با تشکر از پوشش خبری بسیار خوب انار ما.
بنده سعی می کنم اکثر یادواره ها و جلسات شهدا رو شرکت کنم چون جلسه شهدا بوی کربلا می ده. با تجربه ای که از یادواره های جاهای دیگه و مخصوصا سالهای گذشته لطف آباد دارم به نظرم یادواره امسال لطف اباد چند تا نکته مثبت داشت که نسبت به همه یادواره های سالهای گذشته پر رنگ تر و بهتر بود.
یکی و از همه مهمتر نماز جماعت باشکوهی که بعد از مراسم بر گزار شد که حتی داخل مهدیه جا برا نماز نبود.
دوم تقدیر از خانواده شهدا که بین نماز با اون جمعیت بی نظیر برگزار شد وحق مطلب خوب ادا شد.
سوم نظم در برنامه ها ،اجرا و روایتگری خوب و اثر گزار مجری جلسه آشیخ مهدی عسکری.
چهارم.حضور مسئولین و جمعیت باشکوه مردم شهید دوست( خودم از چند تا از پدرای شهدا شنیدم که در این چند سال گذشته یادواره ای به این عظمت و معنویت برگزار نشده بود.)
پنجم حضور روحانیون مخلص و دلسوز در رأس کار .
ششم. فضای معنوی و مخلصانه ای که در کل مراسم حاکم بود. حضور شهدا در جلسه کاملا حس می شد.
هفتم.بسته نشدن راه مردم که در سال گذشته حدود ۲۰ روز راه اصلی بسته بود اما امسال فقط دو روز راه بسته شده(برا امسال خوب بود اما اگه سال آینده ۲۴ ساعته ویا کمتر باشه بهتره) .
هشتم. بر پائی نمایشگاهی که فقط در دو سه روز بر پا شد و در اوج سادگی زیبا و پر محتوا بود.
نهم.سخنران و مداح جلسه و سیستم صوت هم عالی بود .
دهم. اکثر جاها حدود یک سال برا یادواره برنامه ریزی می کنند آخرش هم یه جای کار لنگ می زنه ولی عجیبه که این یادواره در ده پونزده روز از صفر تا صد پیش رفت اونم عالی وبدون حرف و حدیث که این نظر خود شهدا بود .
ونکته آخر اینکه:خانواده های شهدائی که از فرزندشان در راه خدا گذشتند چرا نباید در هزینه های مراسم شهادت امام صادق و ۲۴ شهید شریک باشند یه کار خوبی که امسال انجام شد این بود که با اصرار بعضی خانواده های محترم شهدا مبلغ ۲۰۰ هزار تومان مشخص گردید تا خانواده معظم شهدا به صورت گمنام و بدون ذره ای اجبار از هزار تومان تا هر مبلغی در توانشان هست در این مراسم شریک باشند.وبا شرط گمنامی در فیض به روی دیگر خیرین هم باز باشد.
اجر همه ی دست اندر کاران جلسه با سید شهدا و مادرش حضرت زهرا(سلام الله علیها)

لطف آبادي پنج‌شنبه 13 آگوست 2015 - 4:53 ب.ظ

سلام بر همه دست اندر کاران انار ما.
ای کاش عکسهای زیبای نماز جماعت با شکوه بعد از یادواره رو هم می گذاشتید چرا که نماز مهمترین پیام کربلا و شهداست. واین یادواره نشون داد که مردم شرکت کننده خیلی خوب پیام اصلی شهدا یعنی نماز اول وقت رو گرفتن و عمل کردن.
در کل عکسهای خوب و با کیفیتی گذاشتید.انشا الله همتون شهید شید.

روزگار پنج‌شنبه 13 آگوست 2015 - 6:16 ب.ظ

عجب مراسم باشکوهی عالی بود دست همه درد نکنه

زهرا یکشنبه 16 آگوست 2015 - 12:03 ب.ظ

سلام وتشکر از برگزار کنندگان یادواره
یکی از کارهای خوبی که امثال در یادواره دیدم این بود که غرفه های خواهران و برادران کاملا جدا بود و راهرو ورود هم با عکسهای قشنگ شهدا بین خواهران و برادران را جدا کرده بود.
سر در ورودی هم خیلی خیلی قشنگ بود مخصوصا اون جمله بالای سردر
پذیرائی هم عالی بود.سالمتر و ساده تر و بهتر از سال گذشته
اما برا سال آینده فکری برای جمعیتی که داخل مهدیه جا براشون نیست بردارید.

لبيك يا اميرالمومنين یکشنبه 16 آگوست 2015 - 1:50 ب.ظ

روز ولادت حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها)مبارک
داشتم تو جبهه مصاحبه می گرفتم کنارم ایستاده بود که یه هو یه خمپاره اومد و بوومممممممم….
نگاه کردم دیدم ترکش بهش خورده و افتاده زمین ،
دوربین رو برداشتم رفتم سراغش .
بهش گفتم تو این لحظات آخر زندگی اگه حرفی صحبتی داری بگو …
درحالی که داشت شهادتینش رو زیر لب زمزمه می کرد گفت:
من از امت شهیدپرور ایران یه خواهش دارم .
اونم اینکه وقتی کمپوت صلواتی می فرستید جبهه
خواهشا پوستشو ، اون کاغذ روشو نکنید !!!
بهش گفتم :
بابا این چه جمله ایه ، قراره از تلویزیون پخش شه ها
یه جمله بهتر بگو برادر …
با همون لهجه اصفهانی قشنگش گفت :
اخوی آخه نمی دونی تا حالا سه دفعه به من رب گوجه افتاده

تبريك گوينده ولادت حضرت معصومه س یکشنبه 16 آگوست 2015 - 1:52 ب.ظ

یک قناسه چی ایرانی که به زبان عربی مسلط بود اشک عراقیها را در آورده بود. با سلاح دوربین دار مخصوصش چند ده متری خط عراقیها کمین کرده بود و شده بود عذاب عراقیها.چه می کرد؟ بار اول بلند شد و فریاد زد: ” ماجد کیه ؟ ” یکی از عراقیها که اسمش ماجد بودسرش را از ﭘس خاکریز آورد بالا و گفت: ” منم”
ترق !
ماجد کله ﭘا شد و قل خورد آمد ﭘای خاکریز و قبض جناب عزراییل را امضا کرد!دفعه بعد قناسه چی فریاد زد: ” یاسر کجایی؟” و یاسر هم به دستبوسی مالک دوزخ شتافت!
چند بار این کار را کردتا اینکه به رگ غیرت یکی از عراقیها به نام جاسم برخورد. فکری کرد و بعد با خوشحالی بشکن زد و سلاح دوربین داری ﭘیدا کرد و ﭘرید رو خاکریز و فریاد زد:” حسین اسم کیه؟ ” و نشانه رفت. اما چند لحظه ای صبر کرد و خبری نشد. با دلخوری از خاکریز سر خورد ﭘایین. یک هو صدایی از سوی قناسه چی ایرانی بلند شد: ” کی با حسین کار داشت ” جاسم با خوشحالی هول و ولا کنان رفت بالای خاکریز و گفت: ” من”
ترق!
جاسم با یک خال هندی بین دو ابرو خودش را در آن دنیا دید!

تبريك گوينده ولادت حضرت معصومه س یکشنبه 16 آگوست 2015 - 1:54 ب.ظ

داییش تلفن کرد گفت «حسین تیکه پاره رو تخت بیمارستان افتاده، شما همین طور نشسته ین؟» گفتم «نه. خودش تلفن کرد. گفت دستش یه خراش کوچیک برداشته پانسمان می کنه می آد. گفت شما نمی خواد بیاین. خیلی هم سرحال بود.» گفت « چی رو پانسمان می کنه؟ دستش قطع شده. » هان شب رفتیم یزد، بیمارستان. به دستش نگاه می کردم.گفتم «خراش کوچیک! » خندید. گفت « دستم قطع شده، سرم که قطع نشده.»

شهید حاج حسین خرازی

تبريك گوينده ولادت حضرت معصومه س یکشنبه 16 آگوست 2015 - 1:55 ب.ظ

بار اولم بود که مجروح می‌شدم و زیاد بی‌تابی می‌کردم
یکی از برادران امدادگر بالاخره آمد بالای سرم و با خونسردی گفت:«چیه، چه خبره؟»
تو که چیزیت نشده بابا!
تو الان باید به بچه‌های دیگر هم روحیه بدهی آن وقت داری گریه می‌کنی؟!
تو فقط یک پایت قطع شده!
ببین بغل دستیت سر نداره ، هیچی هم نمی‌گه.
برای سلامتیش صلوات.
این را که گفت بی‌اختیار برگشتم و چشمم افتاد به بنده خدایی که شهید شده بود!
بعد توی همان حال که درد مجال نفس‌کشیدن هم نمی‌داد کلی خندیدم و
با خودم گفتم: عجب عتیقه‌هایی هستند این امدادگرا.
به نقل از وبلاگ امدادگر شهید مجید رضایی

شهروند یکشنبه 16 آگوست 2015 - 2:35 ب.ظ

باعرض سلام ازآقای ر آ وهمچنین م ع که ازخودشان خیلی تعریف کردند الحمدااله مردم هوشبارند دلم برای شما می سوزر که فکرمی کنیدمردم مثل خودتان..

اما همه میدانندکه تمام این آتشها ازکجاست خدابیامرزدمادرت راخداببامرزنمی دانست چنین شیری داده که هنوزکفنش خشک نشده ابن همه نفرین پشت سرش است ولی این دنیاارزش این دوروبیها ونفافهاندارد آخرت نزدیک است .

نام و نام خانوادگی سه‌شنبه 18 آگوست 2015 - 12:04 ق.ظ

وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِّمَّن دَعَا إِلَى اللَّهِ وَعَمِلَ صَالِحًا وَقَالَ إِنَّنِی مِنَ الْمُسْلِمِینَ﴿۳۳﴾
وَلَا تَسْتَوِی الْحَسَنَهُ وَلَا السَّیِّئَهُ ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَبَیْنَهُ عَدَاوَهٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ ﴿۳۴ ﴾
وَمَا یُلَقَّاهَا إِلَّا الَّذِینَ صَبَرُوا وَمَا یُلَقَّاهَا إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِیمٍ ﴿۳۵﴾
و کیست‏ خوشگفتارتر از آن کس که به سوى خدا دعوت نماید و کار نیک کند و گوید من [در برابر خدا] از تسلیم‏ شدگانم (۳۳)
• خوبی و بدی برابر نیستند همواره به نیکوترین وجهی پاسخ ده ، تا کسی که میان تو و او دشمنی است چون دوست مهربان تو گردد.
از محبت خارها گل مى‏ شود
از محبت سرکه‏ها مُل مى‏ شود

راوي سه‌شنبه 18 آگوست 2015 - 5:52 ق.ظ

پایــی که با “آر پـــی جــــی” جاماند!!
بهمن سال۶۴ کمکی “آرپی جی” گردان بودم جزیره “ام الرصاص”. رفته
بودیم برای والفجر۸٫تازه به خط زده بودیم که آرپی جی زنی که من
کمکیش بودم ترکش خوردوافتادزمین.
قبضه آرپی جی شوبرداشتم تا زیرپوشش تیربارچی همراهی ام،یک
سنگرکمین روبزنم که یک دفعه لوله اسلحه تیربارچی داغ کردوترکید وخط
آتش ما خاموش شد.

درهمین فاصله، آرپی جی زن عراقی از سنگر کمین زد بالا و به سمتم
شلیک کرد که یکباره سوزش شدیدی درپای راستم حس کردم و۲۰
مترپرت شدم به عقب وافتادم تو باتلاق.

هنوز خیلی متوجه عمق ومیزان مجروحیتم نشده بودم که دقایقی بیهوش
شدم . وقتی بهوش آمدم دیدم گذاشتنم رو برانکارد ودارند میبرنم که
سوارآمبولانس کنند.
سرموبلند کردم ببینم چه اتفاقی افتاده، دیدم گلوله آرپی جی رفته توپام
ومنفجرنشده. لوله خرج آرپی جی هم از پام زده بود بیرون.فک ودهنم هم
پرازخون که بعد فهمیدم همزمان ترکش خمپاره شصت هم به صورتم
اصابت کرده…
جانباز گرامی؛ اکبر مقدسی
چه زجرها کهبرای آسایش امروز ما نکشیده اند . . .

راوي سه‌شنبه 18 آگوست 2015 - 5:54 ق.ظ

یکی از شوخی های زمان جنگ چاق کردن صلوات بود .

میخواستند هی نگویند (بلند صلوات بفرست) ، می خواستند تنوع
داشته باشد . یکی از انواع چاق کردن صلوات این بود که یکی با تمام
وجودش داد میزد ” حق ” !!!!
همه به خودشان می آمدند ، بعد میگفت : پدر صلوات را بیامرزد . بعد
همه صلوات می فرستادند .
یک ســـِری با دویست سیصد تا رزمنده رفتیم حمام عمومی در
اندیمشک ، پیر مرد هم درحمام نشسته بودند .
دیدیم اینجا صدا خوب میپیچید ، به یکی از بچه ها گفتیم حق چاق کن
که یک صلوات توپ بفرستیم
یک هُو نــــَعره کشید :
حق !!!!
ما همه گفتیم مرگ ! درد ! دیوانه ! داد میزنی چرا؟!؟!؟
خلاصه این پیر مردها همه شاکی شده بودند .
ما هم نامردی نکردیم گفتیم حاج آقا این روانیه ! موجیه ! اصلا این هر
چند وقت یکبار یک دادی میزند !!!
راوی : سید محمد انجوی نژاد

لطف آبادي سه‌شنبه 18 آگوست 2015 - 5:57 ق.ظ

سالروز ورود اسرا گرامی باد
امــروز یه چیــزی شنیدم دلم شکست
میگفت : اســرای ایــرانی خیلی سعــی میکردند اسامیشــون رو به ایران

برسونند تا برسه به دست صلیــب ســرخ

آخــه افــرادی که اسماشون تو صلیب سرخ ثبــت نمیشد رو میبــردند در

سامــرای عــراق و در کارخانجــات تولیــد ســلاح شیمیایی ازشون به

عنــوان نمــونــه استفاده میکردند…

نمونه میدونی یعنی چی؟؟؟ میدونی مظلومیت چیه؟؟؟

لطف آبادي سه‌شنبه 18 آگوست 2015 - 6:02 ق.ظ

شاگردان مکتب سالار شهیدان بی سر
یک بار چند نفر از ما را برای دیدن عروسی دختر یکی از سر کردگان
کومله بردند.
پس از مراسم، آن عفریته گفت:” باید برام قربانی کنین تا به خونه شوهر
برم”. دستور داده شد قربانی ها را بیاورند. شش نفر از مقاوم ترین بچه
های بسیج اصفهان که شاید حداکثر سن آنها ۱۴ سال نمی شد را آوردند
و تک تک از پشت، سر بریدند.
شهدای نوجوان مانند مرغ سر بریده پر پر می زدند و آنها شادی و هلهله
می کردند.اما این پایان ماجرا نبود.آن دختر دوباره تقاضای قربانی کرد و
این بار شش نفر سپاهی، چهار نفر ارتشی و دو نفر روحانی را آوردند و
این دوازده نفر را نیز سر بریدند. من و عده دیگری از برادران را که برای
تماشا برده بودند، به حالت بی هوشی و اغما افتاده بودیم و در این
وضعیت، مجددا ما را روانه ی زندان کردند.
دل نوشت: بابت مطلب شرمندم ، نمیدونم در مقابل مظلومیت این مردان چه حرفی میتونیم داشته باشیم…
فقط این برام مثل روز روشنه که اگه اونها سر نداده بودند الان بد تر از عراق و سوریه تک تک مارو …

لطف آبادي سه‌شنبه 18 آگوست 2015 - 11:42 ق.ظ

با سلام و تشکر از سر دبیر محترم انار ما به خاطر قرار دادن فایل صوتی سخنرانی و مداحی یادواره شهدای لطف آباد بر روی سایت انار ما، قسمت جدید ترین اخبار

آخرین اخبار

تبلیغات

تاریخچه

تصویر برگزیده

جشن بزرگ دختران روزه اولی در انار

به گزارش ” انارما ” ؛ عصر دیروز ۱۹فروردین ماه جشن شکرانه دختران روزه اولی همراه با برنامه های شاد و متنوع در مهدیه امامزاده محمدصالح(ع) انار با حضور جمعی از مسئولین و معلمان برگزار شد. این ...

یادداشت های خصوصی