شنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳ | Saturday 4 May 2024

مصاحیه ای پر از نکات جالب و زیبا از وصف آن واقعه\حتما بخوانید

به گزارش انارما،هشتم محرم سال1399قمری و یا بعبارتی 18دی ماه سال 1357 شمسی برای مردم انار رنگ بوی خاصی دارد،چرا که مردم انار در این روز در   راهپیمایی گسترده ای  علیه رژیم،، سه شهید و تعدادی جانباز و مجروح فدای انقلاب کردند.

انارما در خصوص چگونگی این واقعه و اتفاقات آن روز با یکی از مجروحین و جانبازان انقلاب که آن روز در راهپیمایی حضور داشت مصاحبه کرده است،که در ادامه این مصاحبه را از زبان خود ایشان  میخوانید:

IMG_0849

آقای غلامرضا قاسمی:ضمن سلام خدمت شما و تمامی مخاطبان انارما،بنده غلامرضا قاسمی متولد سال 1327 اصالتا اهل روستای بیاض هستم و اکنون در شهرستان انار زندگی میکنم.

من در سال های انقلاب در روستای بیاض زندگی میکردم و همیشه با موتوری که داشتم برای شرکت در راهپیمایی ها و زیارت امامزاده محمد صالح(ع) به انار می آمدم. تقریبا در روز های انقلاب سال 57 در شهرستان انار هر روز تظاهرات و راه پیمایی برگزار میشد که در شهر های مختلف هر روز محل تجمع بود ،برای مثال یک روز در انار،روزی دیگر در رفسنجان و یا کشکوئیه.

روز قبل از هشتم محرم تظاهرات در کشکوئیه بود که در آن مقرر شد فردای آن روز برای تظاهرات و راهپیمایی به نوق برویم.عصر همانروز هم که پنجشنبه بود در امامزاده  شیخ محمد اسلامی(بیداد)سخنرانی داشت و او با سخنان خود همه جوانان انقلابی انار را برای دفاع از اسلام و سرنگونی رژیم برای شرکت در راهپیمایی روز بعد ،مقابل مسجد صاحب الزمان(عج) فراخواند تا بعد از حضور بهم رساندن  با اتوبوس و ماشین های شخصی راهی نوق شویم.من ظهر همان روز  با موتوری که داشتم از بیاض به انار آمده بودم و بعد اینکه مقرر شد فردا برای تظاهرات به نوق برویم دیگر به بیاض برنگشتم و شب را در انار ماندم.

صبح روز  بعد طبق فراخوان،  جمعیت خیره کننده ای برای شرکت در راهپیمایی و رفتن به نوق   مقابل مسجد صاحب الزمان(عج)جمع شده بودند که نسبت به جمعیت آن سال های انار ،بیش از  دوهزار نفر در راه پیمایی شرکت کرده بودند.

قبل از  سوار شدن به اتوبوس ها معاون رئیس پاسگاه (ژاندارمری وقت)پیش ما آمد و بر نرفتن ما به نوق تاکید کرد اما ما عزم خود را برای رفتن به نوق جذم کرده بودیم و او وقتی که دید ایستادگی فایده ندارد کنار رفت و ما سوار اتوبوس ها شدیم.

همین که حدود سه کیلومتر از انار دور شدیم دیدیم که رئیس ژاندارمری بهمراه معاون و دو سرباز خود راه را بسته اند و با اسلحه راه را سد کرده بودند.

اما وقتی که دیدند اتوبوس ها بی اعتنا همچنان در حال پیشروی هستند اقدام به تیراندازی کردند که حتی چند تیر به لاستیک و چراغ ماشین ها خورد و باعث توقف اتوبوس ها و ماشین هاشد.

همه از ماشین ها پایین شدیم و بهمراه هم، یکصدا (مرگ برشاه،درود بر خمینی،ما شاه را میکشیم)بصورت پیاده بسوی نوق حرکت کردیم. از چهره آن دو سرباز و آن  دو درجه دار معلوم بود که حسابی از این حضور دسته جمعی مردم وحشت کرده بودند ،آنها بارها  اخطار دادند که در صورت پیشروی شلیک میکنیم که از میان جمعیت جواد محمدی برای صحبت و باز کردن راه ،پیش رئیس ژاندارمری رفت که بعد از اینکه از مقابل رئیس ژاندارمری داشت به سمت جمعیت برمیگشت  ناگهان تیری از اسلحه یوزی  به پشت او برخورد کرد که  خوشبختانه به شکل معجزه آسایی جواد محمدی علیرغم اینکه تیر به پشتش خورده بود بعد از اینکه تحت معالجه قرار گرفت خوب شد اما این  تیراندازی شروع درگیری ها بود.

در ادامه صحنه ای تکان دهنده و دردآور که همیشه  وقتی یاد شهدای هشتم محرم میکنم جلوی چشمان من است رخ داد و آن تیرباران کردن  (علی ندافیان،حسن قدیری و محمود انارکی محمدی بود)که هرسه جوان و خیلی شجاع بودند، تیر ها پیاپی از اسلحه ژ3 به آنها برخود میکرد و در حدی به آنها تیر خورد که اعضای بدنشان از قسمت پشتشان بیرون آمده بود.

این کار مردم را خشمگین تر کرد و به پیشروی خود ادامه دادند که در این میان سه تیر به من برخود کرد،یکی ران پای راست ،یکی ران پای چپ و یکی از هم بر کف دست من برخود کرد که موجب شد دست راست من از مچ قطع شود.دوستان دیگر هم جراحاتی ناشی از تیراندازی بر روی بدنشان بوجود آمد و این اتفاقات موجب شد تا برای جلوگیری از تلفات بیشتر به عقب برگردیم.

در همین میان، من که از ناحیه هردوپا و دست راست تیر خورده بودم با کمک دوستان خود را به رکاب اتوبوس مرحوم شیخ حسین خادمی رساندم وآنها مرا به بهداری انار رسانده و از آنجا با ماشین ایسوزو احمد قادری برای معالجه به یزد منتقل شدم.

در یزد بعد از اینکه به هوش آمدم متوجه شدم دست راستم را بدون اطلاع من از مچ قطع کرده اند و من قدری از این موضوع عصبانی  شدم چون شغل من بنایی بود و بعد از  آن اتفاق هرگز دیگر نمیتوانستم کارکنم.بعد از اینکه چند روز تحت معالجه قرار گرفتم، پرستار بخش به من خبر داد که فردی از سازمان ساواک برای بازجویی از شما به بیمارستان آمده که من گفتم که به آن فرد بگویند آن زخمی مرخص شده و بعد ازاینکه آن مرد رفت خداروشکر قضیه بازجویی هم  بخیر گذشت .

من بعد از چند روز که به انار برگشتم متوجه شدم انقلابیون بعد از آن واقعه آنچنان خونشان به جوش آمده بود که قصد سرنگونی ژاندارمری و بدست گیری آن را داشتند که خدا را شکر قبل از این اقدام که با پادرمیانی افرادی عملی نشد انقلاب اسلامی ایران به پیروزی رسید.

در پایان خداوند منان را شاکرم که نعمت زندگی در سرزمین جمهوری اسلامی ایران را در سایه سار توجهات حضرت ولیعصر(عج)و اهلبیت(ع)به من عطا کرده است و امیدوارم خداوند روح همه شهدا و علی الخصوص شهدای واقعه هشتم محرم شهرستان انار را از همه ما خشنود بفرماید.(والسلام)

IMG_0859

انارما:ضمن تشکر ویژه از جانباز گرانقدر غلامرضا قاسمی که وقتشان را در اختیار ما قرار دادند آرزوی طول عمر با عزت از درگاه خداوند منان برای این عزیز شهرمان مسئلت میجوییم.

 

مطالب مرتبط

دیدگاه کاربران

دوستاران انقلاب دوشنبه 26 می 2014 - 12:40 ب.ظ

مرحوم شیخ حسین خادمی در زمان اول انقلاب با اتوبوس خود اعلامیه های حضرت امام را از یزد تحویل و در اتوبوس جا سازی می کرد و در انار و نوق تحویل می داد این شخص بدون هیچ چشم داشتی از این انقلاب کار خود را انجام داد ولی در صورتیکه بعضی از فتنه گران ر پسر ولایتمدار ایشا ن را تخریب نموده در صورتیکه پدر بعضی فتنه گران از آنها چماق داران شاه بوده و طرفداری از شاه نموده واینکه فرزندان آنها فتنه گران امروز می باشند که به نا حق فرزند مرحوم خادمی را که ار یادگراران دفاع مقدس می باشد تخریب می کنند

آخرین اخبار

تبلیغات

تاریخچه

تصویر برگزیده

جشن بزرگ دختران روزه اولی در انار

به گزارش ” انارما ” ؛ عصر دیروز ۱۹فروردین ماه جشن شکرانه دختران روزه اولی همراه با برنامه های شاد و متنوع در مهدیه امامزاده محمدصالح(ع) انار با حضور جمعی از مسئولین و معلمان برگزار شد. این ...

یادداشت های خصوصی