جمعه ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳ | Friday 3 May 2024

“اقطاع”شهید نصرت الله شهابی، با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران در جبهه حق علیه باطل حضور یافت وهنوز بیست و پنج روز از دفاع مقدس نگذشته بود که در منطقه عملیاتی خرمشهر به درجه رفیع شهادت نائل آمد و نام خود را به عنوان اولین شهید شهرستان بافت در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران […]

“اقطاع”شهید نصرت الله شهابی، با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران در جبهه حق علیه باطل حضور یافت وهنوز بیست و پنج روز از دفاع مقدس نگذشته بود که در منطقه عملیاتی خرمشهر به درجه رفیع شهادت نائل آمد و نام خود را به عنوان اولین شهید شهرستان بافت در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران ثبت نمود. در متن زیر نامه ای را می خوانید که این شهید بزرگوار در توصیف جبهه و جنگ به مادرش نوشته است:

 

مادر سلام.

…مادر،مرا ببخش. مادر مرا ببخش از اینکه کلمه نامه ام خون آلود است،زیرا چیزی را که باعث نوشتن این نامه شده، یک تکه چوب و مقداری از خون جوانان تیر خورده که در روی دشت و بیابان و کوههای سر به فلک کشیده می باشد نوشته شده،مادر ،من زیر سنگ بزرگی هستم که هر لحظه احتمال انفجار آن می رود. مادر هدیه ای ندارم که تقدیمت کنم، جز یک چی، آن هم دسته ای از کشته شدگان و اجساد جوانان زیبا که چند روز پیش دارای اندامی زیبا چو شمشاد و صورتی نیکو مانند پنجه آفتاب و چشمانی چون دو ستاره صبحگاهی بودند ولی حالا طعمه گرگان و لاشخورها و نوکران امپریالیست شرق و غرب و اخلالگران داخلی و ستون پنجم دشمن بشریت شده اند.

 

… به یاد شبهایی می افتم که تا سحرگاهان برایم لالایی می گفتی و با دستهای زیبایت گهواره ام را تکان می دادی و برایم قصه می گفتی، قصه دختر دریا را،اما قصه اینجا قصه مرگ است،قصه جنگ است و خونریزی. جنگ با برادران نا آگاه، زاهدان احمق و بازیچه های دشمن که عراق را در لوای پان عربیسم، آشکارا پایگاه امپریالیستها نموده و برادر کشی به راه انداخته اند.

 

من که سربازی کرمانی در سنگر ملتم و در مکتب محمدی پرورش یافته ام،ابوجهل ها را به سان محمد (ص) و علی (ع)می کوبم و با همرزمان قهرمانم و پاسداران انقلاب اسلامی در اینجا با توپ و تفنگ و آر.پی.جی۷ و خمپاره و گلوله های سربی پذیرایی می شویم. مادر، من با تمام قوای خود می جنگم. گرمی آفتاب تموز باد سرد پاییز،برف و باران زمستان و سنگینی آلات جنگی را در اردوگاه های حسینی متحمل شده ام و اکنون آمادگی دارم تا خود را فدای میهنم کنم.

 

مادر،من از جبهه جنگ نمی گریزم، زیرا نمی خواهم مایه سرافکندگی تو باشم، گرچه تو از کشته شدن من گریه می کنی، اما برای همیشه سربلند هستی و افتخار می کنی که پسرت فدای میهن شد و خواهی گفت که او شجاعانه جنگید و با افتخار شهید شد.

 

DSC07301

آخرین اخبار

تبلیغات

تاریخچه

تصویر برگزیده

جشن بزرگ دختران روزه اولی در انار

به گزارش ” انارما ” ؛ عصر دیروز ۱۹فروردین ماه جشن شکرانه دختران روزه اولی همراه با برنامه های شاد و متنوع در مهدیه امامزاده محمدصالح(ع) انار با حضور جمعی از مسئولین و معلمان برگزار شد. این ...

یادداشت های خصوصی