یکشنبه ۹ اردیبهشت ۱۴۰۳ | Sunday 28 April 2024

مردم انار مردم خوبی هستند و من بسیار دوست دارم که مرتبا به انار بیایم و درکل به بنظر بنده بهترین و عالی ترین مردم منطقه مردم انار می باشند…

IMG_5707 - Copy

به گزارش انارما ،حجت الاسلام خانی روحانی دوران انقلاب اسلامی در شهرستان انار در مصاحبه ی اختصاصی با انارما ابتدا ضمن تشکر از حضور مردم انار در مراسم  جشن میلاد سرداران کربلا گفت: خوب است که نسل امروزی مردم انار علی الخصوص قشر جوان از این موضوع اطلاع داشته باشند که من هنگامیکه برای اولین بار به انار آمدم در مسجد صاحب الزمان (ع) نمازجماعت را اقامه کردم و بعد از آن هنگامیکه به یزد برگشتم و از حضور پرشور مردم در نمازجماعت برای مرحوم صدوقی از روحانیون بنام یزد  گفتم ایشان بسیار خوشحال شدند .

حجت الاسلام خانی افزود:به نظر بنده حضور یک روحانی در بین مردم انار در دوران انقلاب با توجه به اینکه مردم اشتیاق خاصی برای به ثمر نشاندن انقلاب داشتند نیاز مبرم بود و خوشبختانه مردم انار هم به خوبی در جریان به ثمر نشستن انقلاب اسلامی به میدان آمدند و زبان زد استان کرمان شدند.

روحانی دوران انقلاب انار در خصوص مقایسه وضع امروز و دوران انقلاب در شهرستان انار گفت:  بعد از انقلاب اسلامی فراوان به انار آمدم و خوشبختانه چیزی که مشخص است اینست که بعد از انقلاب تحول و دگرگونی شایانی در بین مردم ایجاد شده است و این نکته را از حضور پرشور مردم انار در راهپیمایی ها ، نمازهای جماعت و مراسمات فرهنگی و مذهبی میتوان دریافت.

وی در پایان خاطر نشان کرد: مردم انار مردم خوبی هستند و من بسیار دوست دارم که مرتبا به انار بیایم و درکل به بنظر بنده بهترین و عالی ترین مردم منطقه مردم انار می باشند.

IMG_5707 - Copy

در ادامه  واقعه ی هشتم محرم سال ۵۷ در شهر انار  که منجر به شهادت سه نفر شد را از زبان حجت الاسلام خانی بخوانید:

در سال ۵۶ از طرف مردم انار دعوت شدم و از یزد به انار آمدم و یک دهه عاشورا و بعد از آن ماه رمضان را در انار بودم. آن روزها در انار فقط یک مسجد بود (مسجد صاحب الزمان عج) که در آن نمازجماعت خوانده می شد که آن هم صحنش خاکی بود و به همت مرحوم چاهخوبی یک قطعه زمین را در آن منطقه برای خواندن نمازجماعت مهیا کردیم.

بعد از آن مرتبا رفت و آمد به انار داشتم تا سال ۵۷ که در سال ۵۷ شرایط به گونه ای شد که امکان رفتن من به انار میسر نبود چرا که در سال ۵۶ ساواک به دنبال من به کرمان آمده بود و به من گفته بودند که تو قصد داری بابی کشی در انار راه بیندازی و از این جهت دیگر نباید به انار بروی.

به خدمت شهید صدوقی  رسیدم و باذکر دلیل فوق  از ایشان خواستم که علیرغم میل باطنی ام  من را دیگر به انار نفرستند و ایشان با لهجه ی شیرین یزدی به بنده گفتند: امسال را حتما باید به انار بروی و ایشان برای رفتن و یا نرفتن من به انار استخاره گرفتند و در استخاره آیه ای آمد که خداوند به حضرت موسی(ع) فرمود: برو به سوی فرعون که سرکشی و طغیان کرده است و این اتفاق و آمدن این آیه در استخاره  به گونه ای من را بیش از بیش برای آمدن به انار مجاب کرد.

بعد از آن برای روضه خواندن و مراسمات محلی به انار می آمدم ، تا اینکه تظاهرات خیابانی علیه رژیم رفته رفته در انار شکل گرفت و در روز های اول جمعیت ۱۰تا ۱۵نفر و بعد از آن به جمعیت بیشتر می شد. هفتم محرم سال ۵۷ در حسینبه محله پایین انار روی منبر در حال سخنرانی بودم که نیروی های ژاندارمری برای دستگیری من وارد حسینبه شدند ،جوانان انقلابی انار آن شب به شدت مانع از دستگیری من شدند و با تدبیری که اندیشیده بودند من را به بالای حسینیه و از آنجا به نقطه ی دیگری از شهر برای فرار از دست ساواک بردند.

روز بعد یعنی هشتم محرم مقرر شد برای تظاهرات به طرف نوق برویم. من با ماشین پیکان سبز خود جلو دار جمعیت بودم و حدود ۸۰ماشین اعم از اتوبوس ،وانت و سواری از مردم انار به سوی نوق در حال حرکت بودیم که ناگهان خودروی ژاندار ها با سرعت از جمعیت سبقت گرفت و جلوی جمعیت جاده را بستند و رئیس ژاندارمری یقه ی من را گرفتت و از ماشینم بیرون کشید و من را به طرف جمعیت هول داد و شروع به فحاشی کرد.

سربازان ژاندارمری ابتدا با تفنگ ژسه برای ایجاد رعب و وحشت اطراف جاده تیراندازی  میکردند اما بعد از آن دیدم که به طرف جمعیت در حال تیراندازی هستند. من یک عبای به اصلاح رشتی داشتم آن را باز کردم و به رئیس ژاندارمری گفتم مردم تقصیری ندارند و به من شلیک کنید ، آن فرد نشست و یازده تیر که در خشابش مانده بود به عبای من زد و متاسفانه تیرها به افراد پشت سر من خورد که سه نفر شهید  و چندنفر  بشدت زخمی شدند.مردم شهدا و زخمی ها را به هر زحمتی که بود از روی برداشتند و پراکنده شدند.

ترکش یکی از تیرها به گردن من اصابت کرده بود و با  لباس های آغشته به خون  من را به پاسگاه انار بردند و از کرمان به ژاندارها ماموریت داده شده بود که من را به کرمان ببرند و در میانه راه تیر خلاص به من شلیک کنند که یک سید محترمی بنام آقای مرعشی به پاسگاه آمد و با عصبانیت به دستگیری من اعتراض کرد  و خوشبختانه با صحبت ایشان بنده را آزاد  کردند و به خانه مرحوم آقاجلال آوردند و بعد از آن برای بیرون آوردن ترکش های تیر از بدن،  من را به یزد منتقل کردند…

این بود مختصری از واقعه هشتم محرم که برگ زرینی است در کارنامه درخشان مردم انار در دوران انقلاب.

یاد و خاطره تمامی شهدا ،علی الخصوص شهدای انقلاب اسلامی شهرستان انار گرامی باد…

 

 

 

 

دیدگاه کاربران

نام و نام خانوادگی دوشنبه 25 می 2015 - 1:18 ق.ظ

خداوند به آقاشیخ رضا و همه مجاهدان راه حق جزای خیر عطا فرماید ، انشائ الله

محمدي دوشنبه 25 می 2015 - 2:20 ب.ظ

ممنون از هیات علمدار بابت دعوت از ایشان

ن دوشنبه 25 می 2015 - 3:08 ب.ظ

ممنون از این مصاحبه

آخرین اخبار

تبلیغات

تاریخچه

تصویر برگزیده

جشن بزرگ دختران روزه اولی در انار

به گزارش ” انارما ” ؛ عصر دیروز ۱۹فروردین ماه جشن شکرانه دختران روزه اولی همراه با برنامه های شاد و متنوع در مهدیه امامزاده محمدصالح(ع) انار با حضور جمعی از مسئولین و معلمان برگزار شد. این ...

یادداشت های خصوصی