معیار وضع فعلی افراد است عزیز جان برادر – مسئله دیگر اینکه اولا این نقل قول از آیه الله جنتی ( اگر یک صدم این مدارک قبلا بدست مارسیده بود ایشان را تائید نمیکردیم ) معلوم نیست واقعیت داشته باشد ثانیا اینکه بین تایید دوم تا سخن اول حد اقل ۴ سال فاصله است دکتر بهرامی الان با دکتر بهرامی ۴ سال قبل خیلی متفاوت میتواند باشد همانطور که هاشمی رفسنجانی اول انقلاب که یار امام بود و همه مردم مخصوصا رفسنجونیا بهش افتخار میکردند با هاشمی الان که …..فقط باید بگویم متاسفم برای او ، خیلی متفاوت است آری معیار وضع فعلی افراد است

سلام…
پسر طالقانی
پسر بهشتی
پسر مطهری
پسر هاشمی
پدران این جنابان قصد هدایت و اصلاح جامعه رو داشتند پس چجور نتونستند فرزندان خودرا اصلاح کنند

خدمتی جناب دکتر احمدی نزاد در تمام کشور انجام داد هیچ رییس جمهوری تا بحال انجام نداده

پسر نوح با بدان بنشست خاندان نبوتش گم شد – سگ اصحاب کهف روزی چند پی نیکان گرفت و آدم شد

۱۹ هزار سانتری فیوژ رو رفتند به حراج گذاشتند فردو و نطنز و اراک رو به باد دادند خوشحالند وعده سر خرمن گرفتند اونم از کی از آمریکا اینقدر افتضاح بود که روشون نشد ایندفعه بریزند تو خیابون یاد مولوی بخیر کار اینها مرا به یاد صوفی و خرش انداخت که در مثنوی آمده
بشنوید ای دوستان این داستان – خود حقیقت نقد حال ماست آن
روزی بود و روزگاری در زمانهای پیش یک صوفی سوار بر خرش به خانقاه رسید و از راهی دراز آمده و خسته بود و تصمیم گرفت که شب را در آن جا بگذراند پس خرش را به اسطبل برد و سپرد به دست مردی که مسئول نگهداری از مرکبها بود و به او سفارش کرد که مواظب خرش باشد خود به درون خانقاه رفت و به صوفیان دیگر که در رقص و سماع بودند پیوست او همانطور که با صوفیان دیگر به پایکوبی مشغول بود مردی که ضرب می زد و آواز می خواند آهنگ ضرب را عوض کرد و شعری تازه خواند که می گفت خر برفت و خر برفت و خر برفت. آن مرد تا این شعر را بخواند صوفیان و از جمله آن مرد صوفی شور و حال دیگر یافتند و دسته جمعی خواندند خر برفت و خر برفت و خر برفت و تا صبح پایکوبی کردند و خر برفت را خواندند تا اینکه مراسم به پایان آمد همه یک یک خداحافظی کردند و خانقاه را ترک گفتند به جز صوفی داستان ما و او وسایلش را برداشت تا به اسطبل برود و بار خرش کند و راه بیفتد و برود. از مردی که مواظب مرکبها بود سراغ خرش را گرفت اما او با تاسف گفت خر برفت و خر برفت و خر برفت. صوفی با تعجب پرسید منظورت چیست؟ گفت دیشب جنگی درگرفت، جمعی از صوفیان پایکوبان به من حمله کردند و مرا کتک زدند و خر را گرفتند و بردند و فروختند و آنچه می خورید و می نوشید از پول همان خر بود و من به تنهایی نتوانستم جلوی آنها را بگیرم. صوفی با عصبانیت گفت تو دروغ می گویی اگر آنها ترا کتک زدند چرا داد و فریاد نکردی و به من خبر ندادی؟ پیداست خود تو با آنان همدست بوده ای مرد گفت من بارها و بارها آمدم که به تو خبر بدهم و خبر هم دادم که ای مرد صوفیان می خواهند خرت را ببرند ولی تو با ذوقت از دیگران می خواندی خر برفت و خر برفت و خر برفت و من با خود گفتم لابد خودت اجازه داده ای که خرت را ببرند و بفروشند. صوفی با ناراحتی سرش را به زیر افکند و گفت آری وقتی صوفیان این شعر را می خواندند من بسیار خوشم آمد و این بود که من هم با آنها می خواندم

شورای نگهبان اصلا حق الناس رو رعایت نکرده.نمیدونم چ جوری میخوان جواب بدن.وااااااااای عجب ازاین دیندارها

دانشگاه ازاد به نکته خوبی اشاره کرد.. اگه قرار بود همه چیزو تعطیل کنیم که ۱۱سال پیش به این نتیجه های دلخوش کنک میرسیدیم